شانزدهم اردیبهشت نود و هفت
يكشنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۴:۴۳ ب.ظ
این آخرین بار است که من در این وضعیت هستم. آخرین بار است که پشت میزم، کنار پنجره نشستهام و به مانیتور به این شکل خیره شدهام. آخرین بار است که اینچنین در ساعت چهار و سی و چهار دقیقه عصر شانزدهم اردیبهشتی با یک ماگ پر از آب خنک در کنار دست در حال تایپ کردن هستم و دمای هوا نوزده درجه است. آخرین بار است برگها حرکت میکنند و من عمه تو نیستم. از امروز، از این لحظه تا زنده هستم، و حتی اگر نباشم همچنان عمه تو شدهام و تو عزیز من هستی. دیگر نمیتوانم به لحظههای قبل از آمدن تو برگردم. تو آمدهای و من در حال عبور از آن آدم سابق به عمه تو شدن این نوشته را به پایان میرسانم. لحظه بزرگیست کیتو. من، انگشتانم میلرزند.
- ۹۷/۰۲/۱۶