پرندهای توی دلم هست که میخواد بیاد بیرون، ولی من سختتر از این حرفهام. بهش میگم: آروم باش، میخوای اذیتم کنی؟ یک پرندهای توی دلم هست که میخواد بیاد بیرون، ولی من زرنگتر از این حرفهام. فقط بعضی شبها اجازه میدم بیاد بیرون. وقتی که همه خوابن. بهش میگم: میدونم که اونجایی، ناراحت نباش. بعد میذارمش سر جاش، اما اون شروع میکنه به آواز خوندن. هنوز نذاشتم کامل بمیره. و همینطوری با قولی که به هم دادیم کنار هم میخوابیم.
- ۲۰ آذر ۰۰ ، ۱۴:۳۳